در حيرتم ازاينهمه ترديد تو گاهي
آنگونه رها كردن و اين چشم براهي
كافيست پريشان بكند موي تورا باد
چون پرچمي افراشته در دست سپاهي
شطرنج بهم ريخته ي زندگي ماست
يك عمر به سربازي و يك روز به شاهي !
اي عشق چه كردي كه به نام تو دراين شهر
انگشت نماييم ؛ بخواهي و نخواهي
يك بار فقط چشم تورا ديده و انگار
افتاده دل ساده ام از چاله به چاهي !
نظرات شما عزیزان:
|